دکتر عادل مقدایان[1]
حسین اکبری کتابی[2]
چکیده
عرفان که هسته درونی هر دین هست، خبر از مرگ جاودانگی به صاحبان دین دارد. این غیرممکن است که مرگ را عیناً تجربه کنیم و بازهم دلودماغی داشته باشیم در حضور مرگ همچون کودکی ترسویی نباشیم. این مرگ چیست و ترس از مرگ از کجا برمیخیزد؟ در آیین بودییسم و رسیدن به جاودانگی کارِ بسیار سادهی است. برای آنکه جاودانه شویم باید دستور اصلی آموزههای آیین بودییسم را رعایت کنیم. این پژوهش به ما میگوید که مرگ شبی بیپایان است و ارتباط آن با عالم جاودانه پیچیدهتر از آن میباشد که در آغاز ممکن است تصور شود. در پس هر آگهی ترحیم شیوهای از حیات نهفته است که بنیانگذار آیین بودییسم آن را به عقاید و تجربهها و رفتار مذهبی خلاصه کردهاند. اینهمه ممکن است بر نحوه مرگ شخص، و اعمالی هم که پسازآن صورت میگیرد مؤثر باشد ولی حتماً کافی نیست.
کلیدواژگان: مرگ، عرفان، فرهنگ، فلسفه، بودا.
مقدمه
فضایی که بر فلسفه هند چیره است، با آنچه ما عادتاً فلسفهای مرگ میپردازیم، تا حد زیادی متغایر و متفاوت است. مدخل و مخرج فلسفه بودییسم در مورد عنصر مرگ با مبادی و غایات نظامهای فلسفی که ما میشناسیم (یونانی، مسیحی، اسلامی) یکی و همانند نیست.