انسان اقتصادی مسلمان
سلمان دولت یار[1]
دکتر محسن زنگنه[2]
چکیده
مقصود از انسان اقتصادی، حده اکثر کنندهای بهرهمندیهای دنیوی و اخروی در گسترهای تولید، توزیع و مصرف، با در نظر گرفتن عدالت اجتماعی در جامعه است. از آنجای که خواستگاه این تحقیق، اقتصاد مکتب اسلامی و سایر مکاتب متعارف است، بررسی آن در پرتو آموزههای اسلامی اهمیت مییابد، در نگاه مکاتب غربی، انسان اقتصادی «حده اکثر کنندهای نفع شخصی و منحصر به منافع مادی در این جهان، و پیجویی آن در کنار ابزار عقلانیت، که از جمله ویژگیهای مهم آن به شمار میرود، تعریف شده است». این تعریف برگرفته شده از جهانبینی غرب، منجمله اصول دئیسم، ناتورالیسم، فردگرایی و فایدهگرایی است. از دیدگاه اسلام، تعریف یاد شده، مردود است. بحرانهای اجتماعی و اقتصادی سدههای نوزده و بیست، نشان دهندهای ناکار آمدی انسان اقتصادی غرب است. آنچه در این تحقیق میآید، بیان مختصر انسان اقتصادی از دیدگاه مکاتب غربی و نقد آن از دیدگاه اسلام، و سپس تعریف و ویژگیهای انسان اقتصادی مسلمان است.
واژگان کلیدی: انسان اقتصادی، مکاتب مختلف اقتصادی، انسان اقتصادی مسلمان.
برداشت خاص نظام سرمایهداری از انسان اقتصادی، بر گذشته تاریخی متکی است که اکنون به قسمتی از آن اشاره میشود. سیر تاریخی شکل گیری ترسیم کنونی از الگوی آرمانی «انسان اقتصادی» را باید در تحولات اندیشههای اقتصادی مربوط به قرن ۱۸ جست. مکتب سوداگری یا مرکانتیلیسم [3] که از قرن ۱۵ تا اوسط قرن ۱۸ اساس سیاست اقتصادی دولتهای مقتدر اروپا را تعیین میکرد، افزایش ثروت را یگانه هدف اقتصادی شناسانده، آن را مسیر اندوختن هر چه بیشتر زر و سیم میدانست؛ بنابراین، همانگونه که افراد در سطح خُرد باید بهدنبال زراندوزی بیشتر باشند، در سطح کلان نیز دولت باید به تأمین موازانۀ مثبت بازرگانی در بالاترین مقدار بپردازد.
اعمال بیش از دو قرن سیاست مرکانتی لیستها که با مداخلهای شدید دولت در امور اقتصادی همراه بود، از نیمۀ دوم قرن ۱۸ در اروپا سبب بروز مخالفتهای شدید و پیدایش مکتب فیزیوکراسی[4]، لیبرالیسم اقتصادی شد. جهانبینی فیزیوکراتها بر فیزیوکراسی یا «قدرت طبیعت» مبتنی بود و آنان برای بالا بردن نقش فرد و محدود ساختن نقش دیگران از جمله دولت، الگوی «نظام طبیعی» را معرفی میکنند. آنان معتقد بودند که در اجتماعات بشری، تعادل و توازنی حکوم فرما است که منشأ آن، «نظام طبیعی» است؛ بنابراین، برای آن که افراد، آسانتر و زودتر به منظور خود برسند و به مقتضای مصالح خود رفتار کنند، بهتر است ارادهی امور آن بهطور دلخواه به خودشان واگذار، و تا آنجا که ممکن است حق هر نوع مداخلهی از دولت سلب شود. (تفضلی،1388، ص78).
منفعت طلبی انسان یکی از قوانین طبیعی دربارهای انسان شمرده شد و میل به سود جوی مادی، یگانه محرک دائم انسانها به سوی بهترین وضع ممکن معرفی گردید. از سوی دیگر، اصل «لذت جوی» که شالوده مکتب کلاسیکها است، با توجه به الگوی «نظام طبیعی»، فیزیوکراتها در ارائه الگوی «انسان اقتصادی»، ظاهر میشود؛ یکی از اصول کلی که در کتاب «ثروت ملل» آدم اسمیت، بنیان گذار مکتب کلاسیک مطرح شد، این بود که پدیدههای که به افزایش ثروت یک جامعه میانجامد، از آزادی بشر در پیجویی منافع مادی خود ناشی میگردد. اسمیت در زمینهای جریان طبیعی فعالیتهای اقتصادی از فلسفه فیزیوکراتها و بهویژه اصالت فرد دکتر کنه[5] الهام میگیرد.
در نظر او اقتصاد باید آزاد باشد تا بتواند رفاه عمومی را تأمین کند. در این وضعیت، محرک اصلی فعالیت اقتصادی هر فرد، تنها منافع شخصی اوست.[6](تفضلی، 1388، ص 87).
باور لبرالهای کلاسیک بهویژه آدم اسمیت دربارهای انسان، بر چهار فرض استوار بود. آنان معتقد بودند که آدمی بهطور طبیعی خودخواه، حسابگر، تنبل و غیر اجتماعی است.[7]
آدم اسمیت حتی اجتماعی بودن انسان را از نفع طلبی و سود جویی مادی او ناشی میداند: «این از خیرخواهی قصاب و نانوا نیست که شام و ناهار مارا ترتیب میدهند، بلکه صرفاً به ملاحظه منافع خود آنهاست. ما به انسانیت و نوع دوستی آنها متوسل نمیشویم، بلکه به نفع طلبی و سود جویی آنها مراجعه میکنیم.[8]
اینگونه برداشت از انگیزه انسانی کخ بر اصل لذت گرایی متکی است و برخود خواهی کامل انسان تأکید دارد، در اندیشه توماس هابز[9] و جرمی بنتام[10] به اوج خود میرسد.
آنها تأکید میکنند که انگیزهای همه رفتارهای آدمی، تمنای او برای کسب لذت و پرهیز از درد است، چنان که در مکتب نئوکلاسیک نیز علم اقتصاد مبتنی بر «اصل لذت و رنج» تعبیر میشود. به دیگر سخن از آنجا که در نظر آنها، انسان بهطور طبیعی در جستجوی کامجویی بیشتر با کوشش کمتر است، علم اقتصاد، مطالعه منطق محاسبه عقلایی تلقی گردید که با کمترین هزینه، بیشترین رضایتمندی انسان را فراهم آورد.[11]
برای درک درست از انسان اقتصادی مکتب اسلام و دیگر مکاتب، مسئله (انسان اقتصادی مسلمان به چه کسی گفته میشود؟)، مطرح میشود. بدین منظور برای رسیدن به جواب این مسئله، به تحقیق هذا پرداخته میشود.
اهمیت و ضرورت تحقیق برای رسیدن به جواب مسئله متذکره، از آنجا نشأت میگیرد که، با شناخت مبانی این اصطلاح از دیدگاه مکتب اسلامی و سایر مکاتب اقتصادی، میتوان به خطوط اصلی، جهانبینی و مبانی فلسفی و فکری این اصطلاح پرداخته، تا در آینده به عنوان یک الگوی از آن استفاده کرد.
روش تحقیق، توصیفی تحلیلی است؛ توسط اطلاعات کتاب خانهای و اسنادی جمع آوری شده بررسی و تجزیه و تحلیل میشود.
در این تحقیق ابتدا به پیشینه تحقیق، و تحلیل اطلاعات جمع آوری شده، و به جمعبندی و نتیجهگیری و منابع و مآخذ پرداخته میشود.
روش تحقیق
روش تحقیق مقاله از نظر هدف، یک روش بنیادی است؛ تحقیقی که هدف آن گسترش علم و استحکام یا روشن نمودن پایههای علم است. این روش بهدنبال گسترش علم و مبانی آن است، که این روش تحقیق را، تحقیق بنیاننگر گویند. همچنان این تحقیق از نگاه معیار تحلیل، یک تحقیق توصیفی است؛ زیرا هدف از انجام این تحقیق، شناسایی پدیدههای مختلف از ابعاد گوناگون است.
بناءً با توجه به ماهیت موضوع، این تحقیق از نظر هدف روش تحقیق بنیادی، و از نگاه معیار تحلیل، روش توصیفی است. بدیهی است که روش گردآوری اطلاعات در این تحقیق، عمدتاً کتابخانهای و اسنادی است.
پیشینه تحقیق
به سبب جدید بودن موضوع تحقیق، و برگرفته شده از آموزههای دینی، اظهار نظرها و مطالعاتی در این زمینه انجام شده است. تمام این مطالعات انسان اقتصادی مکاتب مختلف غیر اسلامی را رد میکنند و بر این صدد است تا با بهرهگیری از منابع اسلامی، انسان اقتصادی مسلمان را معرفی کنند، که در ادامه به برخی از این نظرها میپردازیم:
هادوی نیا (۱۳۸۲)، در کتاب انسان اقتصادی از دیدگاه اسلام به تبین ابعاد انسان اقتصادی پرداخته است. وی ابتدا نفع طلبی و ﻋﻘﻼﻧﻴـﺖ اﺑـﺰاری اﻧـﺴﺎن اﻗﺘـﺼﺎدی ﺑـﺎ روﻳﻜـﺮد ﻣﺎدی در ﻧﻈﺎم ﺳﺮﻣﺎﻳﻪداری را با ﺑﻬﺮهگیری از روش ﻣـﺮور ﻣﺘـﻮن و روﻳﻜـﺮد ﺣـﺎﻛﻢ ﺑـﺮ ﻋﻠـﻢ اﻗﺘﺼﺎد ﻧﺌﻮﻛﻼﺳﻴک را ﻣﻮرد اﻧﺘﻘﺎد ﻗﺮار میدﻫﺪ و ﺗﺼﺮﻳﺢ میکند ﻋﻠﻢ اﻗﺘﺼﺎد در چهار ﭼﻮب ﻧﺌﻮﻛﻼﺳﻴک ﺑﺮ اﺻﻞ ﻟﺬت و رﻧﺞ اﺳﺘﻮار اﺳﺖ؛ ﻳﻌﻨﻲ اﻧﺴﺎن درﺻﺪد ﺗﻼش ﻛﻤﺘﺮ ﺑـﺮای ﻟـﺬت و ﺗﻤﺘﻊ ﺑﻴﺸﺘﺮ است. ﺑﻪ ﺑﻴﺎن دﻳﮕﺮ اﻧﺴﺎن ﻋﻘﻼیی ﻧﺌﻮﻛﻼﺳﻴکی ﺑﺎ ﻫﺰﻳﻨـهی ﻛﻤﺘـﺮ ﻣـیﺧﻮاﻫـﺪ ﺑـﻪ ﺑﻴــﺸﺘﺮﻳﻦ رضایتمندی ﺑﺮﺳــﺪ. در ﻣﻘﺎﺑــﻞ در ﻧﮕــﺮش اﺳــﻼم، اﻧــﺴﺎن ﻣﻮﺟــﻮدی دوبعدی و ﺟﺎودانی اﺳﺖ. ﺗﻌﺮﻳﻒ وی از اﻧﺴﺎن اﻗﺘصادی ﻛﻪ در ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻣﺘﻌﺪدی ﺑـﻪ آن اﺳـﺘﻨﺎد ﺷـﺪه ﺑﺪﻳن ﺷرح اﺳﺖ: «ﺣﺪاﻛﺜﺮﻛﻨﻨﺪۀ ﺑﻬﺮهﻣﻨﺪیﻫﺎی ﻣﺎدی وﻣﻌﻨﻮی، دﻧﻴﻮی و اﺧﺮوی در ﮔـﺴﺘرۀ ﺗﻮﻟﻴﺪ، ﺗﻮزﻳﻊ و ﻣﺼﺮف ﺑﺎ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺗﺮﻛﻴﺐ». ﮔﻔﺘﻨـی اﺳـﺖ اﻳـﻦ ﺗﻌﺮﻳـﻒ ﺑـﺎ ﻣﺤﻮرﻳـﺖ ﻫـﺪف ﻣﺼﺮف ﻛﻨﻨﺪه اراﺋﻪ ﺷﺪه است.
اﻳﺮوانی (۱۳۹۱)، اﻧــﺴﺎن اﻗﺘــﺼﺎدی را این ﮔﻮﻧــﻪ ﺗﻌﺮﻳـﻒ ﻣــیﻛﻨــﺪ: ﻣﻘــﺼﻮد از اﻧــﺴﺎن اﻗﺘﺼﺎدی، اﺑﻌﺎدی از رﻓﺘﺎرﻫﺎ و روﺣﻴﺎت اﻧـﺴﺎن اﺳـﺖ ﻛـﻪ در ﺣﻴﻄـهای ﻣﻄﺎﻟﻌـهای اﻗﺘـﺼﺎددان ﻗـﺮار دارد. وی وﻳﮋگیﻫﺎی اﻧﺴﺎن اﻗﺘﺼﺎدی را ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از روش ﻣﺮور ﻣﺘـﻮن، ﺑﺮرﺳـی و ﻃـی آن دﻳﺪﮔﺎه ﺳﺮﻣﺎﻳﻪداری را ﻧﻔﻊ ﻃﻠبی ﺷﺨصی و ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ اﺑﺰاری ﻣﻌﺮفی میکند و ﺑـﻪ ﻧﻘـﺪ اﻧـﺴﺎن اﻗﺘﺼﺎدی از دﻳﺪﮔﺎه ﻣﻜﺘﺐ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪداری میﭘﺮدازد و در ﺟﻤﻊﺑﻨﺪی میﮔﻮﻳﺪ: اﻧﺴﺎن اﻗﺘﺼﺎدی ﻛﻪ ﻣﺒﺘنی ﺑﺮ ﻧﻔﻊ ﺷﺨصی و ﺳﻮد ﻣﺎدی اﻳﻦ ﺟﻬﺎن اﺳﺖ، و به ﻣﺤﻮرﻳـﺖ دﺋﻴـﺴﻢ، ﻧﺎﺗﻮراﻟﻴـﺴﻢ، ﻓﺮدﮔﺮایی و ﻓﺎﻳﺪهﮔﺮایی اﺳﺘﻮار اﺳﺖ. ﻣﻨﻈﻮر و طاهری (۱۳۹۲)، از روش ﻣﺮور ﻣﺘﻮن اﺳﺘﻔﺎده وﻣﻔﺮوﺿﺎت اﻗﺘﺼﺎد ﻧﺌﻮﻛﻼﺳﻴک ﻳﻌنی ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ بیﻛﺮاﻧـﻪ، ارادهای بیکرانه و ﻣﻨﻔﻌـﺖ ﻃﻠﺒـی بیﻛﺮاﻧﻪ را ﻧﻘﺪ میﻛﻨﻨﺪ. آنها ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ را ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎی ﺷﻨﺎﺧتی و اﻃﻼﻋﺎتی، اراده را ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﺿﻌﻒ آن و ﻣﻨﻔﻌﺖ ﻃﻠبی را ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺗﻮﺟـﻪ اﻧـﺴﺎنﻫـﺎ ﺑـﻪ ﻫـﻢﻧﻮﻋـﺎن، دارای ﻛﺮاﻧـﻪ ﻣﻌﺮفی میﻛﻨﻨﺪ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ، ﻣﻨﻈـﻮر و ﻫﻤﻜـﺎران (۱۳۹۲)، ﻣﻔـﺎﻫﻴمی ﻧﻈﻴـﺮ ﻋﻘﻼﻧﻴـﺖ، ﻋـﺪاﻟﺖ و ﻣﻌﻨﻮﻳﺖ را اﺑﻌﺎد ﻛﻠﻴﺪی ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻣﻌﺮﻓﺖ دﻳنی ﻣﻌﺮفی میﻛﻨﻨﺪ وآنها ﺑـﺎ اﺳـﺘﻨﺎد ﺑـﻪ ﻗـﺮآن و ﺣﺪﻳﺚ، ﺑﻪ ﻧﻘﺶ ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ، ﻋﺪاﻟﺖ و ﻣﻌﻨﻮﻳﺖ در رﻓﺘﺎر اﻗﺘﺼﺎدی اﻧﺴﺎن میﭘﺮدازﻧﺪ.
زراء نژاد (۱۳۹۲)، در ﺧﺼﻮص ﺿﺮورت ﺑﻮمیسازی و ﻧﻮﻳﻦﺳﺎزی آﻣـﻮزش اﻗﺘـﺼﺎد، ﺑﺎ ﻣﺤﻮرﻳﺖ آﻣﻮزش اﻗﺘﺼﺎد ﺧﺮد، ﺑﺤﺚ و بررسی میﻛﻨﺪ. پور فرج و همکاران (۱۳۹۴)، ﺑـﺮ اﻧﺴﺎن ﺷﻨﺎسی دﻳنی در ﺳﻄﺢ ﺧﺮد ﺗﺄﻛﻴﺪ میﻛﻨﻨﺪ و طی آن ﺑـﻪ ﺑﺮرسی و ﻣﻄﺎﻟﻌـهای رﻓﺘـﺎر اﻧـﺴﺎن اﻗﺘﺼﺎدی اﺳﻼم و راﺑطهای دینداری و رﻓﺘﺎر اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﺎ روش ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻓﺮاﺗﺤﻠﻴﻞ میﭘﺮدازﻧـﺪ. ﻧﺘـﺎﻳﺞ اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﻣﺆﻳﺪ اﻳـﻦ اﺳـﺖ ﻛـﻪ دﻳﻨـﺪاری در اﺑﻌـﺎد ﻧﻘـﺶ اﺧﻼقی و ﮔـﺮوه اﺟﺘﻤـﺎعی ﺑـﺮ رﻓﺘـﺎر اﻗﺘﺼﺎدی اﻓﺮاد ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬار اﺳﺖ.
متأسفانه در تحقیقات انجام شده مبانی اساسی انسان اقتصادی از دیدگاه مکتب اسلام و سایر مکاتب دیگر مفصلاً بحث نشده است و مراجعین را از خواندن آن در این بخش، اشباع نمیکند. در این تحقیق، تلاش بر این است تا چگونگی انسان اقتصادی را از مکاتب مختلف شناخته شده، بیان و یک انسان اقتصادی الگو «انسان اقتصادی مسلمان» را معرفی نموده، پرداخته شده است.
انسان اقتصادی از دیدگاه مکاتب مختلف
هر مکتب اقتصادی، نظر به اهداف، رفتارها و انگیزههای که در نظر دارد یک الگوی انسانی بر اساس پدیدههای، که تجزیه و تحلیلهای برای آن انجام داده و واکنشهای او را پیشبینی نموده معرفی میکند. چنین انسانی، «انسان اقتصادی» مفروض یک مکتب است.
در این قسمت، انسان اقتصادی را از منظر مکاتب معروف اقتصادی مورد بحث قرار میدهیم:
انسان اقتصادی از دیدگاه فیزیو کراتها
۱. نظام طبیعی، بر جهان و انسان حکم فرماست؛ زیرا جامعهای انسانی جزئی از طبیعت و تابع قوانین حاکم بر طبیعت است و علم اقتصاد، شاخهای از شاخههای بیشمار علم طبیعت است.[12]
۲. نظام طبیعی، خواست خدا، برای سعادت انسانها و نظامی مقدر و مشیتی الهی است.[13]
۳. قوانین نظام طبیعی، تغییر ناپذیر و جهانی بوده، نظم جامعه بشری، لزوماً ناشی از وجود یک رشته قوانین تغییر ناپذیر طبیعی است، و اجتماع انسانها بر همین اساس بنیان نهاده شده است.[14] قوانین طبیعت نیز در همهجا یکسان است؛ مثلاً، قانون سقوط اجسام و قوۀ جاذبۀ زمین، همان قدر در فرانسه صحت دارد که در مجمعالجزایر پولی نیزی. این حکم دربارهای قوانین اقتصادی نیز صادق است.[15]
۴. قوانین و نظام طبیعی، بهترین قوانین هستند و تنها باید آنها را خوب شناخت و از آنها تبعیت کرد.[16]
۵. محرک انسان، نفع شخصی اوست که در زندگی مانند، چراغ راهنمای او خواهد بود؛ انسان، با استفاده از عقل خود، نفع شخصی خود را جستجو میکند. برهان عقلی راهنمای فعالیت انسان است و فکر تمتع بیشتر، توجیه فعالیتهای اقتصادی بشر است.[17]
۶. همه انسانها به یک روش عمل میکنند و در پی نفع شخصی خود میروند و این چانس نیز امری طبیعی است؛ نه ناشی از قرار داد اجتماعی و تصمیم قبلی.[18]
۷. نفع شخصی، لا ینفک از نفع عمومی است، (نظریهای هماهنگی منافع فردی و اجتماعی و دست نامرئی).[19] فیزیو کراتها، عقیده داشتند که انسان آزاد، طبیعتاً از نفع شخصی خود پروی میکنند...؛ ولی آزادی همگانی و وجود رقابت، یک نظم طبیعی و ساده در اجتماع بر قرار میکند و افراد مختلف را بهطور متقابل به رعایت حال یکدیگر وامیدارد به گونهی که سرانجام هر کس عامل خوشتختی دیگران میشود و سعادت یک نفر در سراسر جامعه عمومیت مییابد.[20]
۸. اقتصاد، از اخلاق و ارزشهای معنوی، جداست؛ فیزیو کراتها، هر چه را مرتبط بر نفع شخصی است، روا میدانند، به علاوه، طرح آزادی کامل فرد، در همهی زمینهها و از جمله در اقتصاد نیز جدایی اقتصاد از اخلاق را تحکیم و تشدید میکند. رعایت مسائل اخلاقی، اگر به اقتضای نفع شخصی باشد، انجام میگیرد و اگر منفعت شخص در آن نباشد مراعات نمیشود. به همین دلیل، نا برابریهای اجتماعی، قابل قبول بوده؛ زیرا ناشی از قوانین طبیعی است.[21]
۹. اقتصاد از سیاست جداست و دولت نباید مداخله کند؛ به عقیده فیزیو کراتها، دولت باید نگهبان نظام طبیعت باشد، هر چه معرفت افراد اجتماع بشری، بر قوانین نظام الهی طبیعت، بیشتر باشد، نیاز جامعه به وظیفهی اول دولت، یعنی امنیت و عدالت، کمتر خواهد بود؛ البته، انجام پارهی فعالیتها و ایجاد ساختمانهای عامالمنفعه، از قبیل راهها، پلها و ترعهها، بهمنظور تسهیل جریان ثروت و تقلیل مخارج حمل و نقل، دادوستد و تبادلاتی که باید صورت بگیرد، از وظایف حتمی دولت است.[22]
تعاریف و ویژگیهای انسان اقتصادی در مکتب کلاسیکها
برای «انسان اقتصادی» تعاریف گوناگونی بیان شده است. از جمله: «کسی که عقلانیت را در جنبه ابزاریاش دارد».[23] یعنی فرد، رفتاری را بر میگزیند که به گونهی بهتر، ترجیحات مورد نظرش را ارضا کند. در اینجا عقلانیت صرفاً ابزاری برای رسیدن به اهداف است، بی آنکه دربارهی منشأ یا ارزش ترجیحات پرسش شود.
همچنین، «افزایش دهندۀ مطلوبیت دربارهی گروهی از محدودیتها» تعریف شده است.[24] با توجه به نکات پیش، انسان اقتصادی غرب را میتوان «حد اکثر کننده منفعت شخصی» معرفی نمود.
با این حال، آنچه از تعریف انسان اقتصادی مهمتر است و مفهوم آنرا آشکارتر میسازد، توجه به ویژگیهای آن است. عقاید کلاسیکها بهویژه آدم اسمیت دربارهای انسان اقتصادی، دنبالهای عقاید فزیو کراتها است و تشابهات زیادی با هم دارند، که به اختصار به بیان عقاید آنها میپردازیم:
۱. حکم فرمایی نظام طبیعی، بر جهان و انسان
لویی بُدن معتقد است که: اسمت، نظام طبیعی را مانند فزیو کراتها، بهعنوان یک اصل و یک دستورالعمل تلقی نکرده، بلکه وجود غیر قابل انکاری میدانست.[25]
از نظر آدم اسمیت، نظام طبیعی، یک نظامی که در حال حاضر موجود و در معرض عمل میباشد، است. و همچنین، وی نظام اقتصادی را یک نظامی معرفی میکند که خود بهخود در جهان وجود دارد، و قادر است بر موانع تصنعی که دولتها بهوجود میآورند فایق آید، و اتکا به آشنایی به نظام طبیعی، علم اقتصاد میتواند رهنمایی برای دولت باشد.[26]
۲. نفع شخصی بهعنوان محرک انسان
اسمیت، محرک فعالیتهای اقتصادی را نفغ شخصی فرد میداند و میگوید که هر کس میکوشد سرمایهای خود را به بهترین و مفیدترین راهها برای خودش- و نه برای جامعه- به کار اندازد.[27]
۳. همراه بودن نفع شخصی، با نفع اجتماعی
اسمیت میگوید: «جستجوی نفع شخصی، طبیعتاً با ملاحظه و احتساب نفع جامعه ملازمت دارد».
در حقیقت، فعالیتهای اقتصادی انسان بدون آنکه بخواهد یا بداند، مطابق نفع جامعه شکل میگیرد، و در نتیجه، آزادی اقتصادی بهتر از هر قانون، جامعه را به مصالح یکدیگر وا داشته، رفاه اجتماعی را تأمین میکند.[28]
۴. اقتصاد و اخلاق
به نظر آدم اسمیت، عامل عمدهی در رفتار بشریت و در نتیجه در احساسات اخلاقی، خود دوستی اوست. اما اینکه به تنهای به وسیلهای این عامل میتوان تمامی رفتار بشر و ارتباط او را با جامعه تجزیه و تحلیل کرد، رد میکند.[29]
۵. فردگرایی و آزادی اقتصادی
از نظر فزیو کراتها و کلاسیک ها، فرد، محور اقتصاد است، فرد، همان انسان اقتصادی است؛ زیرا، مصرف و پس انداز نموده تولید و مبادله میکند. از نظر این دو مکتب، ملت، حتی در عرصهای بینالملل، بهعنوان یک گروه و عامل در مبادلات، مؤثر واقع نشده است، و بررسی روابط اقتصادی بینالمللی از مبادلات دیدگاههای افراد درک میشود و باید فرد را در عرصه هر گونه فعالیتهای اقتصادی آزاد گذاشت، تا خود منافع خود را تعیین نموده، دنبال کند.[30]
آدم اسمیت انسان اقتصادی را انسانی دانست که همراه بهدنبال حداکثر کردن ثروت خود است. حداکثر کردن درآمد یا سود و حداقل سازی هزینه یا زیان، نُمود دیگری از انسان اقتصادی در نظام سرمایهداری است. سر انجام نئوکلاسیکها انسان اقتصادی را با مفهوم ذهنی مطلوبیت در آمیخته و او را حداکثر کنندۀ مطلوبیت نهایی ترسیم کردند. در این معرفیها و تعاریف، چند ویژگی مشترک به چشم میخورد:
۱. نفع طلبی و پیجویی نفع شخصی، صفت بارز انسان اقتصادی غربی است که با مبانی این مکتب، همچون اصل فردگرایی هماهنگ است. نکته توجه برانگیز دربارهای این ویژگی آن است که نفع طلبی، نه تنها توصیفی برای انسان میباشد، بلکه ارزشی برای او تلقی گردیده و دلایلی نیز برای آن بیان شده است. مهمترین دلیلی که آدم اسمیت بدان اشاره کرده است، بر آورده شدن رفاه همگانی با آزاد گذاشتن اعضای جامعه برای پیجویی نفع شخصی (مادی) خویش به بهترین وجه است.[31]
این دلیل، بر پیش فرض «همگانی خود کار منافع فرد و جمع» استوار است. پس از اسمیت اقتصاددانان پیش فرض هماهنگی خود کار منافع را نپذیرفتند.[32] با این حال، ویژگی نفع طلبی همچنان پذیرفته همگان باقی ماند و برای ارزش گذاری مثبت آن ادلهی دیگری نیز مطرح شد.[33]
۲. عقلانیت ابزاری، یعنی کارکردی از عقل عملی که در آن عقل در صدد تعیین بهترین راه برای رسیدن به بالاترین هدف است. عقلانیت ابزاری در برابر کارکرد دیگری از عقل عملی مطرح میشود که با عنوان «عقلانیت ذاتی» از آن یاد شده است، و در آن عقل عملی بهدنبال تعیین هدف برای رفتاهای انسان است.[34] بنابراین، مهمترین ویژگی عقلانیت ابزاری «بیشینه سازی»[35] است.
از دیدگاه هابز، هیوم و بنتام، عاقل به این مفهوم نیست که فرد، هدفها و مقاصد خود را به حکم عقل برگزیند، بلکه بالعکس، این شهوات ، خواهشها، تمنیات و بیزاریهای اند که به فرد جان میبخشند، و عقل را فقط میتوان خدمتکار یا به قول هیوم «برده» شهوات و خواهشها قلمداد کرد،[36] چنان که عقلانیت مورد نظر راولز نیز از همین نوع است .
انسان اقتصادی از دیدگاه کلاسیکهای جدید
دیدگاه نؤکلاسیکها، دربارهای انسان اقتصادی، بهدنبال افکار کلاسیکها میباشد که به تدریج ملایمتر شده و تعدیل یافته است. در اینجا دیدگاه آنان را به اختصار نقل میکنیم:
۱. نفع شخصی
نؤکلاسیکها علم اقتصاد را بر اساس اصل «انسان در جستجوی تمتع بیشتر با کوشش کمتر است»[37]، پایهگذاری نمودهاند.
۲. نوع نگرش به انسان اقتصادی
از دیدگاه کلاسیکهای جدید، «مرد اقتصاد» یک واقعیت از استخوان، گوشت و پوست نیست؛ بلکه انسانی «فرضی و شمایی» است، به هر صورت از دید منطقی و یا کاملاً عقلایی، در پی منافع شخصی خود بوده که متضمن نفع اجتماعی است، به فعالیتهای اقتصادی میپردازد.[38]
۳. رفتار عقلایی انسان
از نظر کلاسیکها و نؤکلاسیکها، اشخاص به طور حساب شده اقدام به کارکردهای اقتصادی خود نموده، که اهدافشان تحصیل حد اکثر مطلوبیت به نازلترین قیمت و با صرف کمترین نیرو است.[39]
انسان اقتصادی از دیدگاه مکتب تاریخی آلمان
صاحب نظران مکتب تاریخی، اغلب تفکرات کلاسیکها را نقد کرده و از خود دربارهای انسان اقتصادی نظریاتی را بیان کردهاند که در اینجا به مختصر به دیدگاههای آنان میپردازیم:
۱. کلاسیکها قوانین اقتصادی را عمومی و جهانی میپنداشتند، اما، مکتب تاریخی، این قوانین را نسبی میدانند. از جمله صاحب نظران این مکتب بنام ویلهلم روشر، مکتب کلاسیکها را نقد نموده و گفت: نظریههای آنان از این نظر نارسا است که، قائل به وجود یک نظام ها و قوانین تغییر ناپذیر است، در حالیکه شرایط و نهادهای اجتماعی، به موازات تحول طرز فکر عمومی، همواره درحال تغییر است. این تغییر خواهناخواه در افکار و ایده اقتصاد شناسان مؤثر میافتد؛ به همین خاطر اکثر نظریاتی که مورد قبول بود، با گذشت زمان با ایدههای نوین، آشکار شد که غیر منطبق با واقعیات است. عقاید اقتصادی در شرایط خاص زمانی و مکانی خود ممکن است صحیح باشد، اما با احوال و احتیاجات و هدفهای همهی ملتها در ادوارهای مختلف مغایرت دارد.[40]
۲. پیروان مکتب تاریخی، مبانی معرفتالنفسی کلاسیکها را مورد انتقاد قرار داده و این ایده کلاسیکها را به یک استدلال روانشناسی ناقص و محدودی بیان نموده، به این نتیجه قابل تردید رسانیده است که انسان، فقط برای نفع شخصی خود تلاش مینماید؛ از این نظر کلاسیکها اقتصاد سیاسی را به «تاریخ طبیعی خودخواهی» تنزیل دادهاند. در حالی که رفتار انسان اقتصادی، تابع محرکهای دیگر میباشد، از جمله احساس وظیفه شناسی، محبت، جامعه دوستی، هوسها و نام آوریها، جاه طلبی و غیره.[41]
۳. طرفداران مکتب تاریخی، از نظر روش شناسی، انسان اقتصادی را، انسانی فرض میکنند که تمام فعالیتهای اقتصادی خود را در محیط که است باید مطالعه کند و روش تحقیق استقرای و استنتاجی خود را جانشین روش تحقیق قیاسی سازد، و بهطور منظم تمام واقعیتها را مورد مشاهده قرار داده تا بتواند الگوی صحیح از فعالیتهای انسانی بدست آورد.[42]
دسته بندی مکاتب
همانطوری که از بررسی دیدگاههای مکاتب مختلف در باب انسان اقتصادی معلوم شد، دو نقطه نظر اساسی در این باره وجود داشت. در مطالعات معاصر نیز همین دو نقطه نظر با توجه به روش خاصی که هر کدام برای بحث و بررسی موضوعات اقتصادی بر میگزینند، و با عنایت به تفاسیر متفاوتی که از خصوصیات انسان اقتصادی ارائه میدهند- به چشم میخورد. صورت اجمالی هر یک از این دو نقطه نظر عبارت است از:
۱. انسان اقتصادی انسانی است که همواره بهدنبال حداکثر کردن ثروت و لذت خود است و بر همین اساس تمامی رفتارهای اقتصادی خود را شکل میدهد. چنین تلقیای میتواند بهعنوان بیان واقع و توصیفی از عملکرد انسان معرفی گردد؛ همچنین میتواند به لحاظ مفید بودن در تبیین و پیشبینی رفتاهای اقتصادی، امری فرضی و جعلی قلمداد شود.
۲. در معرفی انسان اقتصادی به منظور ارائه طرحی جهت توانایی تبیین و پیشبینی رفتارهای اقتصادی، تجزیه نمودن ویژگیهای انسانی و محدود کردن رفتار اقتصادی او به چند مورد خاص که صرفاً بیانگر روحیات مادی و حیوانی او باشد، موجب ارائه تصویر نادرستی از ماهیت انسان میشود و سبب معرفی او بهعنوان حیوان مادی صرف و ضد اخلاقی خواهد شد و با توجه به غیر واقعی و جعلی بودن این تصویر نمیتوان بر نتایج به دست آمده از آن، بهعنوان امری قابل قبول تکیه نمود.
نقد انسان اقتصادی از دیدگاه اقتصاددانان غرب
اگر چه الگوی انسان اقتصادی غرب، بهجهت هم سویی حسّ لذتگرایی انسان و نیز در واکنش به تبلیغ رهبانیت و سرکوب شدید گرایشهای طبیعی به دست کلیسای قرون وسطا، توانست بر اندیشه غرب سیطره پیدا کند، نارساییها و نواقصی داشت که چشم برخی اندیشمندان غربی پوشیده نماند و بهنقد آن پرداختند.
حال به نمونههایی از این نقدها میپردازیم:
۱. مکتب تاریخی[43] دو نقد مهم بر این الگو وارد ساخت: نخست آنکه اقتصاددانان کلاسیک با طرح الگوی انسان اقتصادی، از انسان به مثابه ماشین حسابگر و خود پرست صاحب عقل، و محروم از ویژگیهای انسان واقعی و ذاتی یاد کردند. تاریخ گرایان میخواستند انسان عینی را با ویژگیهای اخلاقی، ملّی و تاریخیاش در مرکز علم اقتصاد قرار دهند.[44]
نقد دوم دربارهای «هماهنگی منافع فرد و جمع» درالگوی یاد شده است. آنان معتقد بودند بین افراد، برخورد و تضاد منافع وجود دارد و دولت باید با دخالت خود، مانع آن گردد.[45]
۲. سوسیالیستها نقدهایی به الگوی انسان اقتصاد داشتند که بسیاری از آنها به ویژگی «هماهنگی خود کار منافع فرد و جمع» باز میگردد. از جمله: ردّ دیدگاه بنتامی مبتنی بر تساوی و اشتراک همه انسانها در لذت جویی و اثبات تساوی اشتراک آنها در «حق بهرهمندی از همه کالاها»[46]، نفی مکانیسم رقابت که از دستاوردهای الگوی انسان اقتصادی است[47]، و تأکید بر هدف بودن خوشبختی افراد همنوع بهجای لذت و سود فردی میباشد.[48]
۳. مارکسیستها نیز در ادامه راه سوسیالیستهای اولیه، به انتقاد از سرمایهداری پرداختند، و به ویژه مالکیت خصوصی و حداکثر کردن سود را عامل استثمار معرفی نمودند.[49]
۴. برخی اقتصاد دانان همچون جان بارتون[50]، رابرت الیس تامسون[51] و جان راسکین[52] بر این باور بودند که الگوی انسان اقتصادی، در تبین رفتارها و تمایلات انسانی به چند مورد خاص که صرفاً بیانگر روحیات مادی و حیوانی اوست، بسنده کرده است. این امر سبب میشود از یک سو داوری نادرستی از ماهیت انسان ارائه گردد و او را حیوان مادی صرف و ضد اخلاقی معرفی کند، و از سوی دیگر به لحاظ غیر واقعی بودن و جعلی بودن فروض در نظر گرفته شده، تصویر نادرستی از کیفیت عملکرد اقتصادی انسان ارائه نمایند. به همین سبب نمیتوان بر نتایج به دست آمده از چنین تفسیری به صورت امری مسلم تأکید کرد. جان بارتون در این باره میگوید: «یک استدلال کننده که قادر به اندازهگیری و احتسات تجلیات عالی انسان نمیباشد و نظریات خود را به چنین انگیزههای محدود و پست خود خواهانه منحصر میکند، الزاماً به نتایج نادرستی همانند آنچه که آنها میرسند، خواهد رسید». به این ترتیب، در نظر این منتقدان، الگوی انسان اقتصادی نمیتواند انسان واقعی را بشناساند، بلکه انسان مصنوعی را به نمایش مینهد که تنها به پایینترین انگیزههای انسانی او توجه دارد و میکوشد الایق والای او را نادیده بگیرد.
به همین سبب رابرت الیس تامسون در وصف انسان اقتصادی میگوید: «او یک ماشین آزمند و طماع است که تنها با انگیزههای از و تمایل به توسعه و کسترش تحریک میشود... گویی آنها نمایه بهتر ویژگیهای والای انسانی را به کناری گذاشتند و اصرار دارند که جزء باقی مانده را تمام واقعیت تلقی نمایند».
لیک با همه این انتقادها، آنها نیز در معرفی الگوی بهتر ناتوان مانده و دربارهی الگوی مناسب سکوت اختیار کردهاند و این نشان میدهد شناخت این مسئله از قدرت انسان خارج است.[53]
نقد انسان اقتصادی مکاتب مختلف از دیدگاه آموزههای اسلامی
الگوی انسان اقتصادی مکاتب نام برده شده از دیدگاه آموزههای اسلامی، مطلوب و پذیرفتنی است. ارزیابی و نقد الگوی این مکاتب، در پرتو آموزههای وحیانی، در دو مرحله صورت میپذیرد؛ مرحله نخست، نقد مبانی انسان اقتصادی سرمایهداری و اصولی که منتهی به این نگرش از انسان و ارزش گذاری او شده است؛ و مرحله دوم، نقد ویژگیهای الگوی یاد شده که به نقد تعریف آن میانجامد.
مرحله اول: نقد مبانی
بطور کل، الگوی انسان اقتصادی مکاتب نام برده شده، از نظر مبانی جهان بینی، انسان شناختی و معرفت شناختی، مبتنی بر مبانی و اصول چند است: از نظر خدا شناختی و جهان بینی، مبتنی بر اصل دئسم است که بر اساس آن تنها، خداوند آفریدهگار جهان انگاشته میشود و ارتباط او با جهان و طبیعت نفی میگردد. نیز بر اساس اصل ناتورالیسم، خداوند طبیعت راچنان قانونمند آفریده است که بهصورت خود کار به حیات خود ادمه میدهد. در نتیجه، از یک سو، انسان خود مرجع تعیین ارزشها و قوانین به شمار میرود و اندیشهها و خواستههای او، ملاک خوبیها و بریها معرفی میگردد (اومانیسم)؛ و از طرف دیگر، از بعُد معرفت شناختی، وحی چونان منبع شناخت، انکار میگردد.
همچنین اصل اخلاق فردگرایی (اصالت نفع)، مترتب بر اندیشهای اصالت فرد، کسب سود و لذت مادی هر چه بیشتر را هدف رفتارهای آدمی و کمال و سعادت نهایی انسان معرفی میکند. طبیعی است چنین مبانی و اصولی، الگوی انسان اقتصادی پیش گفته را نتیجه دهد که انسان موجودی صرفاً منفعت طلب تعریف گردد.
ما پیشتر مبانی یاد شده را به تفصیل مطرح ساختیم و در مقابل، مبانی اسلامی را باز گفتیم. بر اساس این مبانی، خداوند خالق و تدبیر کننده جهان است، و حاکمیت و قانونگذاری از آن است. بدین جهت، آموزههای وحیانی، منبع شناخت حقیقت و مرجع تعیین ارزشها و قوانین میباشد. بر اساس مبانی انسان شناختی، به ویژه دو بعدی بودن و توجه به بعُد روحی او، در کنار حیات جاوید اخروی، هدف رفتارهای اقتصادی انسان، بیشینه کردن مجموع سود و لذت دنیوی و اخروی با تقدیم منابع اخروی معرفی میگردد و به ارزشهای انسانی و فضائل اخلاقی، توجه ویژه میشود. نیک روشن است که نتیجه چنین مبانی واصولی، الگوی انسان اقتصادی دیگری را تعیین نماید.
مرحله دوم: نقد ویژگیها
ویژگی مهم انسان اقتصادی مکاتب نام برده شده، نفع جویی مادی و لذت طلبی اوست که رکن تعریف الگوی این مکاتب به شمار میرود. این ویژگی همراه با رفتارها و حالات بر خاسته از آن و به ویژه ارزش بودن آن، با آموزههای دینی ناسازگار است. اگر مقصود از بیان این ویژگی، نوعی توصیف باشد، بهطور کامل بر واقعیتها منطبق نیست؛ زیرا از یک سو شناخت اهداف همه انسانها با عقاید و فرهنگهای گوناگون در چارچوب منافع شخصی، فرضی بسیار دور از واقع است؛ زیرا منافع افراد، از فرهنگی تا فرهنگ دیگر متفاوت است؛ در برخی، منابع شخصی مادی کم رنگ است و در برخی پُر رنگ...، حتی در نیازهای شخصی مادی نیز که همه یکساناند، در برخی فرهنگها، امور هنجاری و ارزشی در چگونگی و مقدار رفع آنها تأثیر گذارند، بهطور مثال، در نیاز مشترک پوشاک، شخصی که در فرهنگ اسلامی رشد یافته است، به هنجارهای مانند پرهیز از اسراف و تجمل و نیاز دیگران نیز توجه میکند. از سوی دیگر، جدای از مسئله هدف، در مراحل رفتار عقلانی نیز نمیتوان همه را یکسان دانست، برای مثال، فرد مسلمان در کسب درآمد، نظام بهره را رها میکند و به نظام مشارکت روی میآورد .[54]
به هر روی، نفع شخصی لزوماً به وجود آورنده نیروهای محرک اصلی کنش انسانها نیست، بلکه نوع دوستی، از خود گذشتگی، همکاری، ارزشهای اخلاقی و شمار زیادی از نهادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نیز در شکل دهی به ترجیحات و هدایت کنشها در جامعه انسانی نقشهایی بایسته دارند. گسترش مکاتبی که جهان بینی و روش اقتصاد مرسوم را به چالش طلبیدهاند، بر چنین رویکردی استوارند. یکی از این مکاتب، اقتصاد کمکهای بلاعوض است که ادعا مینماید، دفتار نوع دوستانه و ایثار گرانه ضرورتاً به معنای فاصله گرفتن از عقلانیت نیست. مکتب دیگر از این دست، اقتصاد انسان گرایانه مبتنی بر نیازهاست، که برای ارتقای رفاه انسانی از راه به رسمیت شناختن مجموعه کاملی از ارزشهای انسانی طراحی شده است. این مکاتب همه نیازهای انسانی را به حساب میآورد، صرف نظر از اینکه، آنها، فیزیولوژیک، روان شناختی (سلامتی، امنیت، عشق، حس ارزش قائل شدن برای خود)، اجتماعی، یا اخلاقی (صداقت، عدالت و...) باشند.
با وجود این، اگر چه رواج مجددی که تأکید بر ارزشها گرفته در خور تحسین است، وارد کردن ارزشها در اقتصاد مرسوم کاری دشوار است؛ چه نوعی وفاداری فکری نسبت به باورهای رسمی و متداول وجود دارد.[55]
امّا اگر مقصود از این ویژگی، نوعی توصیه و ارزش گذاری باشد، با آموزههای اسلامی سازگار نیست، انسان عناصر دخیل در این الگو، آماج نکوهش قرآن و روایات قرار گرفته است.
اکنون با مطالب گذشته، میتوان دیدگاه اسلام را در بارهی «انسان اقتصادی» به اختصار، بیان کرد. برای بهتر روشن شدن این دیدگاه، به دو بخش، نشانههای آن را بیان میکنیم: در بخش اول، انسان اقتصادی که انگیزه و رفتار او از نظر اسلام مطرود، و در بخش دوم، انسان اقتصادی مطلوب از دیدگاه آموزههای اسلامی است.
بخش اول: ویژگیهای انسان اقتصادی مطرود
۱. پیوسته سود مادی خویش را بر منافع دیگران ترجیح میدهد و بدین سبب، بسیار تنگ چشم، خسیس و خود خواه است: «وَ کًانَ الإنسانُ قَتُوراً».[56]
۲. عجول و شتابگراست. از این روی، نمیتواند- یا نمیخواهد- منافع واقعی و دراز مدت خویش را در نظر گیرد: «وَ یَدعُ الإنسَانُ بالشَّرِّ دُعَائَهُ بالخَیرِ وَ کَانَ الإنسَانُ عَجُولاً».[57] بنابراین، سود و لذت کوتاه مدت و آنی را بر منافع پایدار، برتر مینشاند: «کَلا بَل تُحِبُّونَ العَاجِلة، وَ تَذَرُنَ الآخِرَةَ».[58]
۳. سخت شیفتۀ مال و ثروت است: «وَ إنَّهُ لِحُبِّ الخَیرِ لَشَدِیدٌ».[59]پس همواره به انباشتن ثروت میپردازد و از انفاق و مشارکت در هزینههای عمومی دریغ میورزد: «یَکنِزُنَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّةَ وَ لا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ الله».[60]
۴. کم ظرفیت و کم طاقت است و در رویارویی با مشکلات اقتصادی، بیتابی میکند و به هنگام گشایش و رفاه، بخل میورزد: «إِنَّ الإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً، إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُعاً وَ إِذا مَسَّهُ الخَیرُ مَنُوعاً».[61]
۵. ثروت و امکانات خود را حاصل تلاش و زیرکی خویش میپندارد: «قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتَهُ عَلَی عِلمٍ عِندِی»[62]، بنابراین در برابر نعمت بخش حقیقی، گرفتار غفلت و غرور میشود: «یَا أَیُّهَا الإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الکَرِیمِ».[63] و نسبت به نعمتهای الهی ناسپاس و ستمگر است: «إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ».[64]
۶. تعهد و پایبندی او به هنجارهای اجتماعی تا زمانی است که خود را نیازمند احساس کند.آن گاه که خود را بینیاز انگارد، سر کشی میکند: «إِنَّ الإِنسَانَ لَیَطْغَی، أَن رَآهُ استَغنَی»[65] ؛ بر خود میبالد و به دیگران فخر میفروشد: «إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ».[66]
۷. در زمان وفور ثروت و امکانات فراوان مادّی، سیری ناپذیر است، و در زمان فقر و نارسایی، روحیه قناعت و رضایت از زندگی ندارد: «إِن أعطَی مِنهَا لَم یَشبَع وَ إِن مَنَعَ لَم یَقنَع».[67]
۸. از شکر نعمتها ناتوان است و در عین حال، زیاده خواه و آزمند میباشد: «یعجز عن شکر ما اوتی و یبتغی الزیادة فیما بقی».[68]
۹. نعمت و ثروت، او را به سرمستی و طغیان میکشاند و تباه میسازد، و فقر و ناداری از زندگی و آینده ناامید و افسردهاش میسازد: «إن استغنی بطر و فتن و إن افتقر قنط و وهن».[69]
۱۰. به هنگام کار و تلاش، کم کاری و تن پروری میکند، در خواستهها و مطالبات خود، سماجت میورزد و فزون خواهی دارد، و به گاه مصرف، زیاده روانه از حد خویش فراتر میرود: «یبالغ فی المسألة (فی الرغبة) حین یسأل و یقصّر فی العمل (حین یعمل)، فهو... من العمل مقل».[70]
«إِنَّ المُبَذِّرینَ کانُوا إِخوَانَ الشَّیا طینِ وَ کَانَ الشَّیطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً».[71]
۱۱. هدف و همت او محدود به امور مادّی و تأمین منافغ شخصی است: «فَأَعرِض عَن مَن تَوَلَّی عَن ذِکرِنَا وَ لَم یُرِد إِلّا الحَیَاةَ الدُّنیَا * ذلِکَ مَبلَغَهُم مِنَ العِلمِ»[72] همچنان که شیخ مفید نقل میکند: «یصبح و همه الغذاء و یمسی و نیته العشاء».[73]
۱۲. رقابت او منحصر به سود زودگذر دنیوی است و نسبت به سود جاوید اخروی سستی میورزد، چنان که امان علی*ع* میفرماید: «یُنافس فیما مفنی و یُسامح فیما یبقی».[74]
لازم به ذکر است تمامی عناصر و ویژگیهای الگوی انسان اقتصادی سرمایهداری، نقدپذیر و ناپسند نیست، بلکه چنانکه خواهد آمد، برخی از عناصر آن مطلوبیت دارد، لیک باید تعدیل یا تکمیل گردد. آنچه در این بخش گذشت، نقد کلیت این الگو بود.
بخش دوم: انسان اقتصادی مطلوب از دیدگاه آموزههای اسلامی
هر چند در کوششهای اندیشمندان مسلمان کمتر موردی را میتوان یافت که تحت عناوینی همچون «انسان اقتصادی» به بحث نهاده شده باشد، پارهی مباحث در این باره و نیز موضوعات جزئیتری همچون «عقلانیت اقتصادی»، «عقلانیت مصرف کنندۀ مسلمان» و... که با بحث انسان اقتصادی مرتبط میباشد، مورد توجه است و گاه به تفصیل بحث شده است.[75]
تعریف
با توجه به ویژگیهای انسان اقتصادی مورد نظر اسلام که پس از این خواهد آمد، به نظر میرسد تعریف زیر، تعریف مناسبی باشد: «انسان اقتصادی مسلمان، حد اکثر کننده بهرهمندیهای دنیوی و اخروی در گسترۀ تولید، توزیع و مصرف، با در نظر گرفتن عدالت اجتماعی در جامعه است». این تعریف با هدف رفتارهای اقتصادی یعنی افزایش سود و لذت دنیوی و اخروی با تقدم عدالت اجتماعی نیز سازگار است. بر اساس ویژگی نفع طلبی وعقلانیت، نفی نمیگردد، بلکه با توجه به عدالت که خود باعث همبستگی یک جامعه میشود، و نیازهای او در هر بُعد و نیز حیات جاوید اخروی او، باز تعریفی از آن ارائه میگردد.
در خصوص نفع طلبی مادی نیز، آیاتی وجود دارد که نشان میدهد نه تنها این کار مذموم نیست، بلکه کاری مطلوب و ارزشمند است. به این حال افزون بر لزوم نفع طلبی در چارچوب ارزشها، آیاتی دیگر نشان میدهد آدمی گاه در تشخیص نفع و ضرر خود دچار اشتباه میشود، بدین جهت از سر ناآگاهی به کارهایی میپردازد که زیان آنها بیشتر است و این خود، لزوم راهنما برای انسان و بهویژه معرفت وحیانی را برای تشخیص سود از زیان نشان میدهد. اکنون نمونهای از آیات که نفع طلبی آدمی را به گونهی تأیید و به طور خاص، مال و ثروت را خیر معرفی نموده است، ذکر مینماییم:
۱. «إِنَّ فی خَلقِّ السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ اختِلافِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ وَ الفُلکِ الَّتی تَجری فی البَحرِ بِما یَنفَعُ النَّاسَ... لَآیاتٍ لِقَومٍ یَعقِلُونَ».[76]
دراین آیه، کشتی سودمند به حال مردم، از نشانههای الهی برای «گروهی که میاندیشند» معرفی شده است. تکیه بر نافع بودن آن، میتواند تأییدی بر نفع جویی انسان باشد.
۲. «لَکُم فیها مَنافِعُ إِلی أُجَلٍ مُسَمًّی».[77]
از آیات دیگر نیز این نکته برداشت شدنی است.[78]
چنان که تعبیر به «خیر» از مال و ثروت، در کنار تأکید بر خیرجویی، رویکرد مثبت آموزههای دینی به نفع طلبی مادی مشروع را نشان میدهد.[79]
نمونه آیاتی که نشان میدهند آدمی گاه در تشخیص سود و زیان خود دچار اشتباه میشود، عبارت است از:
1.«وَعَسی أَن تَکرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم وَ عَسی أَن تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرُّ لَکُم وَ اللهُ یَعلَمُ وَ أَنتُم لا تَعلَمُون».[80]
۲.«عَاشِرُوُهُنَّ بِالمَعرُوفِ فَإن کَرهتُمُوهُنَّ فَعَسی أَن تَکرَهُوا شَیئاً وَ یَجعَلَ اللهُ فِیهِ خَیراً کَثیراً».[81]
۳.«وَ لا یَحسَبَنَّ الَّذینَ یَبخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ هُوَ خَیراً لَهُم بَل هُوَ شَرٌّ لَهُم سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَومَ القِیامَةِ».[82]
۴.«فَخَرَجَ عَلَی قَومِهِ فی زینَتِهِ قالَ الَّذینَ یُرِیدُنَ الحَیاةَ الدُّنیا یا لیتَ لَنا مِثلَ ما أُتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ * وَ قالَ الَّذینَ أُوتُوا العِلمَ وَیلَکُم ثَوابُ اللهِ خَیرٌ لِمَن آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً وَ لا یُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُونَ».[83]
۵.«زُیِّنَ لِنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساء وَ البَنِینَ وَ المُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ وَ الخَیلِ المُسَوَّمَةِ وَ الأَنعامِ وَ الحَرثِ ذلکَ مَتاعُ الحَیاةِ الدُّنیا وَ اللهُ عِندَهُ حُسنُ المَآبِ * قُل أَأُنَبِّئُکُم بِخَیرٍ مِن ذلِکُم لِلَّذینَ اتَّقَوا عِندَ رَبَّهُم جَنَّاتٌ تَجری مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدینَ فیها وَ أَزواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضوانٌ مِنَ اللهُ بَصیرٌ بِالعِباد».[84]
بر این اساس، نادرستی تصویر رایج از انسان اقتصادی در نظام مکاتب غربی نمایان میگردد؛ چه در تصویر رایج، منافع انسان در بند نفع مادی، شخصی و دنیوی محصور میگردد و برآن صحّه میگذارند، در حالی که – بر فرض رفتارهای اقتصادی انسان بر اساس محور عقلانیت و نفع شخصی باید دید این تصویر از انسان در نهایت به سعادت و خیر او منتهی میگردد یا به ضرر او؟ هرگاه انسان را موجودی خطا پذیر، غفلت کننده معرفی میکنیم که فریب میخورد، بر تمامی رفتارهای او صحه نمیگذاریم و در صدد اصلاح و تربیت او برخواهیم آمد. در حالی که صحه گذاشتن بر همه رفتارهای اقتصادی انسان بر اساس عقلانیت و نفع شخصی که در نهایت به زیان انسان و جوامع انسانی است.[85]
حال در این قسمت از تحقیق به ویژگیهای انسان اقتصادی مسلمان میپردازیم:
ویژگیهای انسان اقتصادی مسلمان
بر اساس آموزههای اسلامی، ویژگیهای انسان اقتصادی مسلمان را میتوان چنین بیان کرد:
۱. با منافع دیگران، هماهنگ است و در موارد لازم، آن را بر منفعت شخصیاش مقدّم میدارد: «وَ یُؤثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِم وَ لَو کَانَ بِهِم خَصَاصَة».[86]
۲. آیندهنگر است و بینشی عمیق دارد. از این روی، دارایی خویش را در سودایی مقدس، وسیلهی رسیدن به منافع درازمدّت و سود و لذت پایدار قرار میدهد: «إِنَّ الَّذینَ یَتلُونَ کِتَابَ اللهِ وَ أَقَامُوا الصَّلاة وَ أَنفَقُوا مِمَّا رَزَقنَاهُم سِرّاً وَ عَلانِیَةَ یَرجُونَ تِجَارَة لَن تَبُورَ، لِیُوَفِّیَهُم أُجُورَهُم وَ یَزِیدَهُم مِن فَضلِهِ».[87]
۳. دلداده و وابسته به ثروت نیست، بلکه آنرا در مسیر رضایت الهی و خدمت به نیازمندان به کار میگیرد: «الَّذینَ یُنفِقُونَ أَموَالَهُمُ ابتِغاءَ مَرضَاتِ الله»[88] ؛«وَفی أَموَالِهِم حَقٌ لِلسَّائِلِ وَ المَحرُوم».[89]
۴. در برابر نابسامانیهای اقتصادی و مشکلات زندگی، شکیبایی میورزد[90] و به هنگام رفاه و آسایش، طغیان نمیکند و خویشتن را به سرمستی و شادمانی و فخر فروشی نمیآلاید.[91]
۵. آنچه دارد، نه از تلاش و زیرکی خود که از فضل پرودگارش میداند: «هَذا مِن فَضلِ رَبِّی»، و بدین سان، ثروت و مکنت خویش را وسیلهی آزمایش میشمارد و پیوسته در پی استفاده درست و شکرگذاری عملی است: «لِیَبلُوَنِی أَأَشکُرُ أَم أَکفُرُ».[92]
۶. پر کار و سخت کوش است و امکانات اقتصادی، سرمایه، توانمندی و وقت خویش را با کم کاری و تن پروری هدر نمیدهد: «وَ آخَرُونَ وَ یَضرِبُونَ فِی الأَرضِ یَبتَغُونَ مِن فَضلِ اللهِ».[93] شعار انسان اقتصادی تلاش برای کسب روزی حلال است، چنان که امام صادق*ع* فرمودند:
فعلیکم بالجد و الاجتهار و اذا صلیتم الصبح و انصرفتم فبکّروا فی طلب الرزق و اطلبوا الحلال[94].
در اهمیت این موضوع پیامبر اسلام*ص* میفرمایند:
من بات کالاّ بات مغفوراً له[95].
نیز امام صادق*ع* فرمود:
ان الله تبارک و تعالی لیحب الاغتراب فی طلب الرزق[96].
از دید انسان اقتصادی مسلمان، تلاش دنیوی و اخروی پیوند تنگاتنگ دارند، چنان که امام باقر*ع* میفرمایند:
انی لا بغض الرجل ان یکون کسلان عن امر دیناه و من کسل عن امر دنیاه فهو عن امر آخرته اکسل[97].
۷. در تمام کارها از جمله فعالیتهای اقتصادی منظّم و بابرنامه است. امیرمؤمنان*ع* میفرماید:
اوصیکما و جمع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم[98].
۸. به دلیل کار و فعالیت مفید اقتصادی از رفاه برخوردار است. امام صادق*ع* میفرمایند:
غنی یحجزک عن الظلم خیر من فقر یحملک علی الاثم[99].
چنین انسانی افزون بر پسانداز بخشی از مازاد درآمد و در صورت امکان، سرمایهگذاری در فعالیتهای سالم و سودآور، بخشی را نیز انفاق میکند[100]: «الَّذینَ یُنفِقُونَ أَموَالَهُم فی سَبِیلِ اللهِ ثُمَّ لا یُتبِعُونَ ما أَنفَقُوا مَنّاً وَ لا أَذی لَهُم أَجرُهُم عِندَ رَبَّهُم وَ لا هُم یَحزَنُون»[101].
جمعبندی و نتیجهگیری
دراین مقاله با بررسی متون از کتاب درسی، مفروضات حاکم، بر نظریات برخاسته از مکاتب مختلف اقتصادی در خصوص انسان اقتصادی، از نگاه آموزههای اسلامی آسیب شناسی شده و ابعاد مبانی و معرفتی در زمینه مسائل اساسی، انسان اقتصادی مسلمان، تبین شده است. این تحقیق با تحلیل از نظریات مکاتب مختلف اقتصادی و بهرهگیری از مبانی معرفتی مکتب اسلامی، الگوی انسان اقتصادی مسلمان «حده اکثر کنندۀ بهرهمندیهای دنیوی و اخروی در گسترۀ تولید، توزیع و مصرف، با در نظر گرفتن عدالت اجتماعی در جامعه است»، را نشان میدهد، تبین شده است.
بدین منظور، انسان اقتصادی مسلمان از مطالعات کتابخانهای و اسنادی بررسی شده، و سپس نقدهای نظری و تجربی که در این زمینه وجود دارد، مرور شد و با بررسی مبانی نظری از مکاتب مختلف اقتصادی و نقد نظریههای غربی از منظر آموزههای اسلامی، درنهایت، تبیین مبنای تصمیمات ویژگیهای انسان اقتصادی مسلمان در چهارچوب اسلامی، طراحی شده است.
با توجه به اطلاعات جمعآوری شده در خصوص انسان اقتصادی مسلمان، که مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، چنین نتیجه میشود که، با تبیین الگوی انسان اقتصادی، شکاف طبقاتی یک جامعه از بین میرود؛ زیرا ارکان مهم یک انسان اقتصادی مسلمان بر پایهای عدالت استوار است. همچنین با ارائه این گونه انسان اقتصادی، در یک جامعه همبستگی و دلگرم در نظام آن جامعه به وجود آمده، که خود باعث رونق یک جامعه شده و آنرا به یک جامعه ایدهآل مبدل میکند.
منابع و مآخذ
۱. آربلاستر، آنتونی: ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمۀ عباس مخبر، چاپ سوم، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۷.
۲. آنیکین ، آ: تاریخ عقاید اقتصاد، ترجمۀ ناصر گیلانی، چاپ اول، تیرنگ، بی تا.
۳. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی: تحف العقول عن آل الرسول * ص*، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ ق.
۴. ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن محمد: شرح نهج البلاغه[102]، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ دوم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۳۸۷ ش.
۵. انصاری، محمد جعفر، عسگر دیرباز و...، درآمدی به مبانی اقتصاد خرد با نگرش اسلامی، چاپ دوم، قم، انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، ۱۳۹۳ ش.
۶. ﺍﻳﺮﻭﺍﻧﻲ، ﺟﻮﺍﺩ: ﺍﺧﻼﻕ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﺣﺪﻳﺚ، ﭼﺎﭖ ﺩﻭﻡ، ﻣﺸﻬﺪ، ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺳـﻼمی رضوی،۱۳۹۰ش.
۷. بابر، ویلیام جی: سیر اندیشههای اقتصادی، ترجمۀ حبیب الله تیموری، تهران، چاپ اول، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۰ ش.
۸. پژوهشگاه حوزه و انشگاه: درآمدی بر اقتصاد اسلامی، چاپ هشتم، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) ، ۱۳۸۷ ش.
۹. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه: مبانی اقتصاد اسلامی، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، ۱۳۹۳ ش.
۱۰.تفضلی، فریدون، تاریخ عقاید اقتصادی، چاپ نهم، تهران، نشرنی، ۱۳۸۸ ش.
۱۱. توکلی، عبدالله، ابوالفضل کائینی: مدیریت منابع انسانی ( با رویکرد اسلامی)، جلد اول، چاپ دوم، قم، انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۹۲ ش.
۱۲. جمعی از نویسندگان: درسهایی در اقتصاد اسلامی، ترجمۀ جمعی از دانش آموختگان دانشگاه مفید، چاپ اول، قم، مؤسسه انتشارات دانشگاه مفید، ۱۳۸۴ش.
۱۳. چیرا، محمد عمر: آینده علم اقتصاد ( چشم اندازی اسلامی)، ترجمۀ احمد شعبانی، تهران، دانشگاه امام صادق *ع*، ۱۳۸۴ ش.
۱۴. حاجی، جعفر عباس: مکتب اقتصاد اسلامی، مترجمان: سید محمد کاظم رجایی و محمد مهدی کرمی، چاپ اول، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی *رح* و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۹۰ش.
۱۵. حسینی، سید رضا: الگوی تخصیص درآمد و نظریۀ رفتار مصرف کنندۀ مسلمان، چاپ اول، تهران، مرکز نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی، ۱۳۷۹ ش.
۱۶. رجایی، سید محمد کاظم: اقتصاد خرد (با نگاه به مباحث اسلامی)، جلد اول، چاپ اول، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی*رح*، ۱۳۹۱ش.
۱۷. رحیم پور ازغدی، حسن: عقلانیت، تهران، مؤسسۀ فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۷۸ ش.
۱۸. زراءﻧﮋاد، منصور: ﻣﻘﺪﻣﻪی بر آموزش اﻗﺘـﺼﺎد ﺑـﺎ روﻳﻜـﺮد ﺑـومی ﺳـازی و ﻧـﻮﻳﻦ سازی، تهران، ﭘﮋوﻫﺶ نامۀ انتقادی متون و برنامههای علوم انسانی، ۱۳۹۲ش.
۱۹.ژید، شارل و ریست، شارل: تاریخ عقاید اقتصادی، ترجمۀ کریم سنجابی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۴ ش.
۲۰. صدر، سید کاظم: اقتصاد صدر اسلام، چاپ اول، تهران، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۷۴ ش.
21. طوسی، محمد بن حسن: الامالی، چاپ اول، قم، دارلاثقافی، ۱۴۱۴ ق.
۲2. عفر، محمد عبدالمنعم: الاقتصاد التحلیلی الاسلامی التصرعات الفردیه، جده، دار حافظ للنشر و التوزیع، ۱۴۰۹ ق.
۲3. عکبری، محمد بن نعمان ( شیخ مفید): الامالی، چاپ دوم، قم، مؤسسۀ انتشارات اسلامی، ۱۴۱۳ ق.
۲4. غنی نژاد اهروی، موسی: مقدمه ای بر معرفت شناسی علم اقتصاد، تهران، مؤسسۀ عالی پژوهش در برنامه ریزی و توسعه، ۱۳۷۶ ش.
۲5. قدیری اصلی، باقر: سیر اندیشۀ اقتصادی، چاپ هشتم، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۸ ش.
۲6. کبیسی، احمد عواد محمد: الحاجات الاقتصادیه فی المذهب الاقتصادی الاسلامی، چاپ اول، بغداد، مطبعة العانی، ۱۹۸۶ م.
۲7. کرمی، محمد حسین و دیرباز، عسکر: مباحثی در فلسفه اقتصاد، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۴ ش.
۲8. گرجی، ابراهیم: ارزیابی مهم ترین مکاتب اقتصاد کلان، چاپ اول، تهران، مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، ۱۳۷۶ ش.
۲9. لشکری، علیرضا: مبانی عدالت اجتماعی در اسلام، چاپ اول، قم،انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۹۴ش.
30. هادوی نیا، علی اصغر: انسان اقتصادی از دریدگاه اسلام، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۲ ش.
۳1. یسینگ، اوتمارا: تاریخ اندیشهها و عقاید اقتصادی ده استاد، ترجمۀ هادی صمدی، تهران، مؤسسۀ تحقیقات اقتصادی دانشگاه تربیت مدرس، ۱۳۷۴ ش.
[1] . دانشجوی دوره کارشناسی ارشد، رشته اقتصاد اسلامی، دانشگاه بینالمللی اهلبیت*ع*، تهران.
[2] . عضو هیئت علمی دانشگاه بینالمللی اهلبیت *ع*، تهران.
[3] . ( (Mcrcantilismاندیشه مرکانتیلیسم یا سوداگری تقریباً در دوره ۱۵۰۰ تا ۱۷۷۶ بر اقتصاد و سیاست بخش گستردهای از جهان حاکم بود. نخستین مکتب مدرن اقتصادی، همان سوداگری است که به آمدن مکتب فیزیوکرات و مکتب کلاسیک رخت بربست و زمینه را برای حاکمیت اقتصادی بازار آزاد و دست کم دخالت دولت باز گذاشت. افراط در دخالت دولت و تک بعدی نگریستن به منشأ ثروت (فلزات قیمتی) را میتوان دو عامل سقوط آن در نظر گرفت.
[4].Physiocrasy.
[5] . Quesnay.
[6] . تفضلی، فریدون، تاریخ عقاید اقتصادی، ص ۸۷.
[7] . همان، ص ۸۸.
[8]. شارل ژید و شارل ریست، تاریخ عقاید اقتصادی، ص ۱۰۹.
[9] . Hobnes.
[10] . Bentham.
[11]. نک: علی اصغر هادوی نیا، انسان اقتصادی از دیدگاه اسلام، صص ۲۱- ۲۵.
[12] . تفضلی،فریدون،تاریخ عقاید اقتصادی، صص ۴۸-۴۹.
[13]. قدیری اصلی،باقر، سیر اندیشۀ اقتصادی، ص ۴۰.
[14] تفضلی، فریدون، تاریخ عقاید اقتصادی، ص ۴۹.
[15] . همان، ص ۶۳.
[16] . همان، ص ۵۴.
[17] .همان، صص ۵۴-۵۵، قدیری اصلی، باقر،سیر اندیشۀ اقتصادی، ص ۴۲.
[18]. فریدون، تفضلی، تاریخ عقاید اسلامی، ص ۵۰.
[19] . قدیری اصلی، باقر، سیر اندیشۀ اقتصادی، صص ۷۷-۸۸.
[20] . تفضلی، فریدون، تاریخ عقایداقتصادی، ص ۵۳.
[21] . قدیری اصلی، باقر، سیر اندیشۀ اقتصادی، صص ۵۵-۵۶.
[22] . همان، صص ۶۳-۶۶.
[23] . Joho Eatwell: The Naw Palgrave – A Dictonary of Economics. VOL2. P: 54.
[24] . David W. Pearce: Macmillan Dictionary of modern Economics. P: 120.
[25] .قدیری اصلی، باقر،سیر اندیشۀ اقتصادی، صص۵۵-۵۶.
[26] . پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، ص ۹۰.
[27] . قدیری اصلی، باقر، سیر اندیشۀ اقتصادی، ص ۷۶.
[28] . فریدون، تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ۱۹۳.
[29] . پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، ص ۹۱.
[30] . همان، ص ۹۲.
[31] . همان، ص ۸۷ ؛ فرانکلین لوفان بومر، جریانهای بزرگ در تاریخ اندیشه غربی، ترجمۀ حسین بشیریه، ص ۹۰۹ .
[32] . نک: شارل ژید و شارل ریست، تاریخ عقاید اقتصادی، ترجمۀ کریم سنجابی، ج ۱ ، ص ۱۳۶ .
[33] . نک: موسی غنی نژاد اهری، مقدمهی بر معرفت شناسی علم اقتصاد، صص ۶۸- ۷۰.
[34] . نک: حسن رحیم پور ازغدی، عقلانیت، ص ۳۱.
[35] . Maximizing.
[36] . آنتونی آربلاستر، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمۀ عباس مخبر، ص ۵۰.
[37] . پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، ص ۹۶.
[38] . . قدیری اصلی، باقر، سیر اندیشۀ اقتصادی، صص ۱۶۱- ۱۶۳.
[39] . همان، ص ۱۸۶.
[40] . تفضلی، فریدون، تاریخ عقاید اقتصادی، صص ۲۴۱-۲۵۰.
[41] . قدیری اصلی، باقر، سیر اندیشۀ اقتصادی، ص۱۲۰.
[42]. تفضلی، فریدون، تاریخ عقاید اقتصادی، ص ۱۲۰-۱۲۱.
[43] . درباره این مکتب: فریدون تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی، صص ۱۹۶-۲۱۶؛ اوتمارا یسینگ، تاریخ اندیشهها و عقاید اقتصادی ده استاد، ترجمۀ هادی صمدی، صص ۱۳۷-۱۵۵.
[44] . آ. آنیکین، تاریخ علم اقتصاد، ترجمۀ ناصر گیلانی، ص ۴۲۲.
[45] . ابراهیم گرجی، ارزیابی مهمترین مکاتب اقتصاد کلان، ص ۱۹.
[46] . نک: اوتمارا یسینگ، تاریخ اندیشهها و عقاید اقتصادی ده استاد، ترجمۀ هادی صمدی، ص ۹۵.
[47] . نک: شارل ژید و شارل ریست، تاریخ عقاید اقتصادی، ج ۱، ص ۱۰۱.
[48] . نک: اوتمارا یسینگ، تاریخ اندیشهها و عقاید اقتصادی ده استاد، ترجمۀ هادی صمدی، ص ۱۱.
[49] . نک: ویلیام جی. باربر، سر اندیشههای اقتصادی، ترجمۀ حبیب الله تیموری، ص ۱۵۱؛ اوتمارا یسینگ، تاریخ اندیشهها عقاید اقتصادی ده استاد، ترجمۀ هادی صمدی، ص ۱۲۹.
[50]. John Barton.
[51] . Robert Ellis Thomson.
[52] . John Ruskin.
[53]. نک: علی اصغر هادوی نیا، انسان اقتصادی از دیدگاه اسلام، صص ۱۰۵-۱۱۹.
[54] . نک: محمد حسین کرمی و عسکر دیرباز، مباحثی در فلسفه اقتصاد، صص ۴۵-۴۷.
[55] . نک: محمد عمر چپرا، آینده علم اقتصاد (چشم اندازی اسلامی)، ترجمۀ احمد شعبانی، صص ۸۲-۸۸.
[56] . اسراء، بخشی از آیه ۱۰۰: «و انسان همواره بخیل است».
[57] . اسراء، آیۀ ۱۱: «و انسان [همان گونه که] خیر را فرا میخواند، [پیشامد] بد رامیخواند و انسان همواره شتابزده است».
[58] . قیامت، آیههای ۲۰-۲۱: «بلکه شما دنیای زود گذر را دوست دارید، و آخرت را رها میکنید!».
[59] . عادیات، آیۀ ۸: «و راستی، او سخت شیفتۀ مال است».
[60] . توبه، بخشی از آیۀ ۳۴: «زر و سیم را گنجینه میکنند و آن را در راه خدا هزینه نمیکنند».
[61] . معارج، آیههای ۱۹-۲۱: «به راستی که انسان، سخت آزمند و بی تاب خلق شده است؛ چون صدمهی به او رسد عجز و لابه کند. و چون خیری به او رسد بخل ورزد».
[62] . قصص، بخشی از آیۀ۷۸: «[قارون] گفت: من این [ثروتم] را در نتیجۀ دانش خود یافته ام».
[63] . انفطار، آیۀ ۶: «ای انسان، چه چیز تو را دربارۀ پروردگارت مغرور ساخته است؟».
[64] . ابراهیم، بخشی از آیۀ ۳۴: «قطعاً انسان، ستم پیشۀ ناسپاس است».
[65] . علق،آیه های ۶-۷: « حقاً که انسان، چون خود را بینیاز پندارد، سر کشی میکند».
[66] . هود، آیۀ ۱۰: «بیگمان، او شادمان و فخر فروش است».
[67] . ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۱۵۲: «اگر از دنیا به او ارزانی شود، سیر نگردد، و اگر بازداشته گردد، خرسند نمیگردد». یاد کردنی است این روایت را که بخشهایی ازآن در ادامه نیز میآید، حرانی در تحف العقول و صبحی صالح در شماره ۱۵۰ بخش حکمتها از شرح نهج البلاغه، از امیر مؤمنان *ع* نقل کردهاند و شیخ مفید در امالی (صص ۳۲۹-۳۳۲) و شیخ طوسی در امالی (صص ۱۱۱-۱۱۲) با تفاوتی اندک آن را از ابن عباس گزارش نمودهاند که داخل پرانتز آمده است.
[68] . ابن شعبه حرانی، تخف العقول ص ۱۵۲: «از سپاس آنچه ارزانی شده است، ناتوان است و در آنچه میماند، فزون خواهی کند».
[69] . همان، ص ۱۵۳: «اگر توانگر شود، کبر ورزد و بیاشوبد و اگر بینوا گردد، نومید وسست شود».
[70] . همان: « به هنگام در خواست، اصرار وزرد و به گاه عمل، کوتاهی نماید، و در کار، کاستی کند».
[71] . اسراء، اآیۀ ۲۷: « به راستی که اسرافکاران برادران شیطانهایند، همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است».
[72] . نجم، آیات ۲۹-۳۰: «پس، از هر کس که از یاد ما روی بر تافته و جز زندگی دنیا را خواستار نبوده است، روی برتاب. این منتهای دانش آنان است».
[73] . محمد بن محمد عکبری (شیخ مفید)، الامالی، ص ۳۳۲.
[74] . نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، حکمت ۱۵۰: « در آنچه نابود شدنی است، از دیگران پیشی گیرد و در آنچه ماندنی است، تسامح می ورزد».
[75] . جمعی از اقتصاددانان مسلمان، مباحثی در اقتصاد خرد – نگرش اسلامی، ترجمۀ حسین صادقی؛ احمد عواد محمد کبیسی، الحاجات الاقتصاد فی المذهب الاقتصاد الاسلامی، محمد عبدالمنعم عفر، الاقتصاد التحلیلی الاسلامی التصرفات الفردیه؛ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه ، مبانی اقتصاد اسلامی ، صص ۸۷-۱۱۲؛ سید رضا حسینی، الگوی تخصیص درآمد و رفتار مصرف کننده مسلمان؛ کاظم صدر، اقتصاد صدر اسلام ، صص ۱۸۹-۲۱۸؛ علی اصغر هادوی نیا، انسان اقتصادی از دیدگاه اسلام، صص ۱۳۹-۱۶۵.
[76] . بقره، آیۀ ۱۶۴: «به راستی که در آفرینش آسمانها و زمین، و در پی یکدیگر آمدن شب و روز، و کشتیهایی که در دریا روانند با آنچه به مردم سود میرساند،... واقعاً نشانههایی [گویاست] برای گروهی که میاندیشند».
[77] . حج، آیۀ ۳۳: «برای شما در آن [دامها] تا مدتی معین سودهایی است».
[78] . یوسف، آیۀ۲۱؛ قصص، آیۀ ۹؛ رعد، آیۀ ۱۷؛ حج، آیۀ ۱۲؛ طه، آیۀ ۸۹؛ غافر، آیۀ ۸۰.
[79] . بقره آیات، ۱۴۸-۱۸۰.
[80] . بقره، آیۀ ۲۱۶: «و بسا چیزی را خوش نمیدارید و آن برای شما خوب است، و بسا چیزی را دوست میدارید و آن برای شما بد است، و خدا میداند و شما نمیدانید».
[81] . نساء، آیۀ ۱۹: «و با آنها [زنان] به شایستگی رفتار کنید و اگر از آنان خوشتان نیامد، پس چه بسا چیزی راخوش نمیدارید و خدا در آن مصلحت فراوان قرار میدهد».
[82] . آل عمران، آیۀ ۱۸۰: «و کسانیکه به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا کرده، بخل میورزند، هرگز تصور نکنند که آن [بخل] برای آنان خوب است، بلکه برایشان بد است. به زودی آنچه که به آن بخل ورزیدهاند، روز قیامت طوق گردنشان میشود».
[83] . قصص، آیات ۷۹-۸۰: «پس [قارون] با کوکبه خود بر قوسش نمایان شد. کسانی که خواستار زندگی دنیا بودند گفتند:" ای کاش مثل آنچه به قارون داده شده، به ما [هم] داده میشد، داقعاً او بهره بزرگی [از ثروت] دارد." و کسانی که دانش [واقعی] یافته بودند، گفتند: " وای بر شما! برای کسی که گرویده و کار شایسته کرده پاداش خدا بهتر است، و جز شکیبایان آن را نیابند».
[84] . آل عمران، آیات ۱۴-۱۵: «دوستی خواستنیهای [گوناگون] از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسبهای نشاندار و دامها و کشتزارها برای مردم آراسته شده، [لیکن] این جمله، مایۀ تمتع زندگی دنیاست، و [حال آنکه] فرجام نیکو نزد خداست. بگو: " آیا شما را به بهتر از اینها خبر دهم؟ برای کسانیکه بقوا پیشه کردهاند، نزد پروردگارشان باغهایی است که از زیر [درختان] آنها نهرها روان است در آن جاودانه بمانند، و همسرانی پاکیزه و [ نیز] خشنودی خدا[رادارند]، و خداوند به [امور] بندگان [خود] بیناست».
[85] . محمد حسین کرمی و عسکر دیرباز، مباحثی در فلسفه اقتصاد، صص ۲۰۴- ۲۱۸.
[86] . حشر، بخشی از آیۀ ۹: «و هر چند در خودشان احتیاجی [مبرم] باشد، آنها را بر خود مقدّم میدارند».
[87] . فاطر، آیههای ۲۹-۳۰: «در حقیقت، کسانی که کتاب خدا را میخوانند و نماز را برپا میدارند و آنچه برایشان روزی دادهایم، نهان و آشکارا، انفاق میکنند، امید به تجارتی بستهاند که هرگز زوال نمیپذیرد، تا پاداش خود را تمام به ایشان عطا کند و از فزون بخشی خود در حق آنان بیفزایند».
[88] . بقره، آیۀ ۲۶۵: «کسانی که اموال خویش را برای طلب خشنودی خدا انفاق میکنند».
[89] . ذاریات، آیۀ ۱۹: «و در اموالشان برای سائل و محروم حقّی [معین] بود».
[90] . حج، آیۀ ۳۵.
[91] . هودُ آیه های 10-11.
[92] .نمل، آیۀ ۴۰: «این از فضل پرودگار من است، تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا نسپاسی میکنم».
[93] . مزمل، آیۀ ۲۰: «و عدهای دیگر در زمین سفر میکنند و در پی روزی خدایند».
[94] . محمد بن یعقوب کلینی، الکافی،ج ۵، ص ۷۹: « بر شما باد به کوشش و تلاش فراوان، و هنگامی که نماز صبح را به جای آوردید و [از محل نماز] باز گشتید، بامدادان به جستجوی درآمد بر آیید و در پی روزی حلال باشید».
[95] . محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص ۳۶۴: « کسی که شب را از فرط خستگیِ کار برای روزی حلال به صبح رساند، در مغفرت خداوند به سر برده است».
[96] . محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۵۶: « به راستی خداوند متعال، کار و تلاش در غربت را برای طلب روزی دوست دارد».
[97] . محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۸۵: « من از کسی که در امور دنیای خود تنبلی میکند، ناخرسندم. کسی که در دنیای خود تنبلی کند، در امور آخرتش تنبلتر خواهد بود».
[98] . ترجمه و شرح فیض الاسلام، نهج البلاغه، نامه ۴۷: « شما [حسن وحسین] وهمه فرزندانم و خاندانم و هر کسی را که نوشته من به او میرسد، به تقوای الهی و نظم در کارهایتان سفارش میکنم».
[99] . . محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۷۲: «بی نیازی و غنایی که تو را از ستم باز دارد، بهتر از فقر است که تو را به گناه وا دارد».
[100] . همان، ج ۵، صص ۶۸- ۹۱.
[101] . بقره، آیۀ ۲۶۲: «کسانیکه اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند، سپس در پی آنچه انفاق کردهاند، منّت و آزاری روا نمیدارند، پاداش آنان نزد پروردگارشان [محفوظ] است، و بیمی بر آنان نیست و اندوهگین نمیشوند».
[102] . با استفاده از تحقیق و شرح محمد عبده و صبحیالصالح.